شعر سپید

در این وبلاگ از احساس و حقیقت زندگیم می گویم

شعر سپید

در این وبلاگ از احساس و حقیقت زندگیم می گویم

خواب غبارآلود

صبح از خواب بیدار شدم؛

به گمانم شهرم آبادان آمده؛

به شهر گنبدهای فیروزه ای؛

گرم و پر از غبار؛

صمیمیت و مهربانی از آن می بارید؛

این هوا هوای شهرم بود؛

اگر سال ها ندیدمش؛

فدای شهرم؛

گرد و خاکت، گرمایت و شاد بودن مردمانت؛

که شکوِه ندارند، گلایه ندارند؛

همیشه شادند؛

حتی با غبارآلودترین هوای دنیا.