شعر سپید

در این وبلاگ از احساس و حقیقت زندگیم می گویم

شعر سپید

در این وبلاگ از احساس و حقیقت زندگیم می گویم

هرگز باورم نشد

می خواهم کنار حوض خانه اش بنشینم؛

و نبود وجودش را فریاد کنم؛

روزشمار عید را فغان کنم؛

قدمهایت، صلابت کلامت، نگاهت، صدایت، رگ-مهر دستانت؛

و نبود تو ای خانم؛

چگونه باورم شد؛

سبزه های عیدت؛

سفره های آن زمانت؛

نگاه به در دوختنت؛

خنده هایت، و باز نبودنت را ای خانم؛

چگونه باور کنم؛

می خواهم داد بزنم؛

دلم برایت تنگ است مادرم؛

مادر خوبی ها؛

هرگز نخواهم گفت خداحافظ مادر؛

هرگز نخواهم دید جای خالیت را؛

هرگز باورم نشد نبودنت را؛

هیچ کس جای تو نبود مادرم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد