شعر سپید

در این وبلاگ از احساس و حقیقت زندگیم می گویم

شعر سپید

در این وبلاگ از احساس و حقیقت زندگیم می گویم

مادر من ایران

مادرِ من، ایرانِ من

غصه ات کی شود پایان؟

دامنت پر چین و شکن

دشتهایت پر جوش و خروش 

تو برای جوانانت

برای تنخستگان

برای رودهای خشکت

برای گرسنگان

برای لبتشنگان

برای جنگ گریستی

اشکِ تو پایان ندارد مادرم

مادرِ من، ایرانِ من 

غصه ات کی شود پایان؟

صدای اعتراضت خفه شد

مادرِ من، ایرانِ من 

غصه ات کِی شود پایان؟

تو برای فاصله ها

تو برای نان، که تقسیم نشد

تو برای شبزدگان

تو برای نیستی، برای هستی گریستی

مادرِ من، ایرانِ من 

غصه ات کی شود پایان؟

می شد نامت ایران نبود

مظلوم نبودی مادرم

از قوم نجیب زادگان نبودی مادرم

دشتهایت سرسبز

پناهِ جوانانت، دامن سرسبزت

خستگانت تن رها

رودهایت پرآب

گرسنگانت سیر

تشنگانت سیراب

جنگلهایت سرسبز

فاصله هایت نزدیک

نان هایت تقسیم

شبهایت پرنور

روزهایت پرشور

نیستی برای هستی

مادرِ من، ایرانِ من

غصه ات روزی شود پایان

شاد باش، شاد زی

مادرِ من، ایرانِ من

نظرات 1 + ارسال نظر
رادنوش پنج‌شنبه 2 دی 1395 ساعت 21:26

بسیار زیبا، تبریک میگم برای این کلام روانتون. واقعا( نیستی برای هستی...)

از اظهار نظر زیبای شما سپاسگزارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد