شعر سپید

در این وبلاگ از احساس و حقیقت زندگیم می گویم

شعر سپید

در این وبلاگ از احساس و حقیقت زندگیم می گویم

تصویر ذهن

کلماتم را با تصویر ذهنت بر هم زدی؛

ندانستم تصویر بی پایان فکرت چه بود؟

آن در باغ سبز که روزگاری نشانت دادند؛

یا آن ابر سیاه که پاک نشد؛

یا آن سفره ای که نانش تمام شد؛

برگ سیاه دفترت هرگز سپید نشد؛

که با قلم بنویسی؛

تصویر ذهن من روزگاری خوش شود؛

آن روزگار که برای من و ما خوش نشد؛

کلماتم بر لبانم خشکید؛

و هرگز دیده نشد؛

هرگز گفته نشد؛

و من تصویر ذهنش را بر هم زدم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد