شعر سپید

در این وبلاگ از احساس و حقیقت زندگیم می گویم

شعر سپید

در این وبلاگ از احساس و حقیقت زندگیم می گویم

گریه

می شود باران شد؛

و در هوا پرواز کرد؛

می شود مرغی شد و در قفس بیداد کرد؛

می شود آگه شد از پرواز قو؛

چرخید روی آب؛

روی برکه های پر ز نور، نیلوفران را ناز کرد؛

روی کنج اشک ها سرابی سبز کرد؛

روی ناله ها دست نوازش ساز کرد؛

آخر چرا گیسوی باران را بریدند؟

روی آن بغضِ پر از کینه کشیدند؛

حسرتِ خنده ها به دل مانده؛
دیده ها پر شد از سرخیِ چشم و به گِل مانده.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد